هر چند ابزار و سلاحهای مفرغی مربوط به 3500 سال قبل از میلاد در آرامگاههای مصریان قدیم بدست آمده و لی ف مزبور نزدیک به 1000 سال قبل از آن در دست قبایل بدوی بوده است. کشف مفرغ قدم بسیار بزرگی در راه پیشرفت تمدن بشری بود. مفرغ آلیاژی مرکب از 9 قسمت مس و یک قسمت قلع است. در بسیاری موارد سنگ مس و قلع در یک معدن وجود دارد و حدس زده می شود که کشف برنز (مفرغ) صرفا براثر یک تصادف بوده نه مهارت و زحمت فراوان. بدین معنی که نگامی سنگ مس را آب می کردند بر اثر تصادف با سنگ قلع همراه ذوب شده و آلیاژی بدرجات محکمتر را پدید آورده است
عصر برنز پس از عصر مس رخ دادهاست. این تقسیمبندی به این جهت است که مصنوعات فی این دوره از زندگی بشر، بیشتر ترکیبی از مس و قلع است بهطوریکه کاوشهای دیرینشناسی نشان داده، ساکنان ایران از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح نیز آلیاژ برنز را میشناختهاند و از آن برای ساختن مصنوعات فی خود استفاده میکردهاند. مصنوعات مفرغی که در سایر نقاط دنیا ضمن حفاریهای گوناگون یافت شده، قدیمیتر از این تاریخ نیست. بنابراین میتوانیم شروع عصر برنز را از پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح بدانیم.
منطقه افغانستان معادن بسیار وسیع قلع دارد. احتمالا در دوره پیش از تاریخ قلع فلات ایران از افغانستان تامین میشده و نه از آناتولی زیرا ارتباط فرهنگی با این منطقه گسترده تر از آناتولی بوده است. در کویر لوت و کویر مرکزی ایران نیز قلع وجود دارد ولی مدرکی از اینکه در اذربایجان در دوره باستان قلع استخراج میشده هنوز وجود ندارد. معادن قلع ده حسین زاگرس نیز در تولید برنز استفاده میشده است. در دوره آهن، دیلمان و گیلان مراکزی بودند که هنوز برنز تولید میکردند. در تپه مارلیک که آنرا بین هزاره دوم تا اول پیش از میلاد تخمین زده اند آثار بسیار دیدنی برنزی دیده میشود. در حسنلو نیز آثار بسیار ظریف برنزی کشف شده که در دوره آهن ساخته شده اند. اما معروفترین آثار برنزی ایران مربوط به منطقه لرستان است. این آثار هنری زیبا در دوره آهن تولید شده اند.از سال 1920 میلادی آثار بسیار زیاد مفرغی از لرستان به دست آمده و در این منطقه حفاریهای علمی محدودی انجام شده است و اکثرا حفاریها به قصد فروش آثار عتیقه بوده است. در سرخدم لکی ،بلگیان، پشت کوه و سنگتراشان حفاریهای با ارزشی توسط باستان شناسان انجام شده است. آثار برنزی لرستان بسیار متنوع و در طرحها و کاربردهای وسیعی تولید شده اند.
تولیدات فی دوره ایلامی نیز بسیار با ارزشند. یکی از معروفترین آثار این دوره مجسمه ملکه ناپیر آسو است که در قرن چهاردهم پیش از میلاد در شوش ساخته شده است.
در حالیکه تمدنهای اولیه بشری در دو دره نیل و بین النهرین پدید میامد، بقیه نقاط عالم را قبایلی بدوی تشکیل میدادند. در حدود سال 5000 قبل از میلاد مردم استرالیا پولینزی، گینه جدید که از نژاد آمیخته استرالو - ملانزی بودند، بسوی غرب و بطرف مای مهاجرت کردند که هنوز بقایایی از آنها را در این سرزمین می توان یافت.
شبه جزیره مالایی مدت زیادی است که از یک جایگاه مهم (مرکزی) در مسیرهای تجاری بین چین و خاورمیانه برخوردار بودهاست که نشان دهنده نقشه اولیه آن عنوان آن به صورت شبه جزیره طلائی، تنگههای مالاکا به عنوان «خلیج ساباری» ترجمه شدهاست.
اولین پادشاهی مای که بر بنادر شهرهای ساحلی حکومت میکرد در قرن ۱۰ میلادی تشکیل شد. این پادشاهی شامل لنگ کاسوکا، لمبابوجانگ، کداه، برآس، گانگانگارا در پراک و پان پان در کلانتن میباشند. تصور بر این است که آنها در گذشته کشورهای هندی یا بودائی بودهاند.
هرودوت، مورخ معروف یونانی نوشته است که مصر هدیه نیل است. زیرا بدون این رودخانه کشور مصر بوجود نمی آمد. در آن موقع هم مثل امروز جلگه های اطراف این رود بر اثر طغیان سالانه زیر آب می رفت و پس از فرو نشستن آن، خاکی سیاه و بارآور را برجای مینهاد که برای محصولات ایده آل بود. مردمی که برای نخستین بار در دره نیل ساکن شدند، می دانستند که چگونه کلبه های گلین ساخته، محصولات مختلف رویانده و حیوانات را اهلی کنند. آبادی های آنها در حاشیه رود نیل تا 1200 کیلومتر را در بر می گرفت معهذا هرگز از 50 کیلومتری آب دورتر نمی رفت. بقیه آن سرزمین هم مثل امروز بیابانی خشک و پر شن و سنگلاخ بود.
از همان روزهای نخست سرزمین مصر بدو منطقه علیا - سفلی تقسیم می شد. به عبارت دیگر مصر بالا شامل منطقه میان دلتا و آبشارها و مصر پایین شامل منطقه دلتای نیل بود.
در سال 3200 قبل از میلاد هر دو منطقه با هم متحد شدند و زیر فرمانروایی فراعنه تمدنی طلایی را پدید آوردند که هزاران سال بطول انجامید و فقط با مرگ کلئوپاترا در سال 30 قبل از میلاد سلسله فراعنه منقرض و مصر بصورت یکی از ایالات امپراطوری روم در آمد.
مصریان مردمی هنرمند بودند. کوزه ها و دیگر ظروف سفالین را با طرحهای زیبا و دلپذیر می ساختند. حجاری های زیبایی از سنگ ساخته و از همه بالاتر به فن ساختمان آگاه بودند. از بقایای اهرام، آرامگاه ها و کاخ ها وصحنه هایی از زندگی روزانه که بر آنها نقاشی و حجاری کردند، می توانیم تصویر روشنی از زندگی، عبادات و سنتهای آن ملت در 5000 سال پیش داشته باشیم.
از بالا آمدن سالانه آب رود نیل نخستین ((تقویم)) 365 روز پدیدار گشت که شامل 12 ماه و سی روزه بعلاوه 5 روز تعطیلی سالانه بود.
کشاورزی در مصر باستان به رود نیل وابسته بود. سال به سه فصل تقسیم میشد. سیلابهای بزرگی بین ماههای ژوئن و سپتامبر به راه میافتادند. کشاورزان از ماه اکتبر تا فوریه زمین را شخم زده و محصولات خود را در گل و خاک حاصلخیزی که از سیلابها بدست آمده بود، میکاشتند. آنها جوی و کانالهایی ساخته تا بتوانند آب رودخانه را به سوی محصولات خود روانه کنند. فصل برداشت از ماه مارس تا مه بود.
رود نیل از میان بسیاری از نواحی اقلیمی جریان دارد. مراتع، سواحل رودخانه جنوب خارطوم را دربرمیگیرند. این رود به سمت شمال مسیر مارپیچی را بر روی نواری سبز از زمین حاصلخیز از طریق شمال آفریقا طی میکند. علاوه بر محصولاتی مانند گندم و ذرت، پاپیروس یکی از گیاهان سنتی موجود در سواحل رود نیل است. این گیاه ساقهای است که مصریان باستان بر روی آن مینوشتند.
گونههای بسیاری از ماهی را میتوان در آبهای این رود یافت. کروکودیل، مار و اسب آبی در زیستگاه اطراف رود نیل زندگی میکنند.
تمدن بشری 7000 سال پیش بین دو رودخانه دجله و فرات پدیدار گشت. در میان دره ای وسیع و حاصلخیز در این منطقه بود که آبادیهای سومری قرار داشت. بعدها این سرزمین به ((بین النهرین)) معروف گشت. یعنی زمین واقع میان دو رودخانه را که در حال حاضر کشور عراق در آنجا قرار دارد. بعد ها تمدنهای اولیه دیگری در این ناحیه به وجود آمدند.
سومریها ابتدا کومه هایی در گرد هم ساخته و بصورت دهکده هایی در آوردند. حیوانات را اهلی کرده و از شیر و گوشت و پوستشان استفاده می کردند و از پشمشان لباس میبافتند. بعلاوه به کشت گندم، جو و دیگر محصولات پرداختند. هر چند سومریها هنوز هم شکار می کردند ولی برای اولین بار برای ادامه حیات و تغذیه خویش تنها بر شکار متکی نبودند. بنابراین توانستند در یک محل ثابت زندگی کنند و برخلاف مردم دیگری که قبل از آنها بودند، مجبور به چادرنشینی و شیوه زندگی عشیره ای نباشند.
سومریها نخستین الفبا را اختراع کردند و آن هم نوعی زبان تصویری خلاصه شده بود که آنرا بنام خط ((میخی)) می شناسیم. این خط را بکمک قلمهایی از نی بر روی خشتهای نرم می نوشتند و سپس آنرا می پختند تا بصورت آجر درآمده و باقی بماند.
اختراغ چرخ هم که تحول بزرگی را در زندگی بشر پدید آورده به سومریها نسبت داده می شود که مردمی فوق العاده با هوش و مبتکر بوده اند.
باستانشناسان براین باورند که سومریان دارای دین پگانی بودهاند. مردمان آن اعصار مانند ایلامیان، هورییان، کاسیها، اورارتوها و… همه چندخدایی بودهاند. ذکر این نکته لازم است که پگانیسم سومریان با نوع پگانیسم اکدیان و آشوریان فرق اساسی داشتهاست.
علاوه بر خدایگان مجزایی که مختص هر شهر سومری بودهاست سه ربالنوع مشترک نیز داشتهاند:
خدایان مذکور الهه روحهای پاک و نجیب بودند و سومریان برای در امان ماندن از ارواح خبیث، عفریت و دیو قربانی نموده و نذر و نیاز میکردند. به بیان دیگر ایشان به مثابهٔ تعلیمات پسین دین زرتشت به دو نیروی خیر و شر اعتقاد داشتند. آنها به روح و غلبهٔ نهایی خیر بر شر اعتقاد داشته و برای در امان ماندن از شر، قربانی میکردند. بعضی از خدایان دارای همسر بودند و بسیاری از ربالنوعها نیز دارای پدری از جنس خدا بودند.
از نظر سومریان، خداوندان نیز چون انسان دارای غضب، شهوت، سنگدلی، عشق، نفرت و سایر صفات بودند و خادمان دینی سومری نیز ارج و قرب فراوانی میان تودههای مردم داشتند.
شاهان سومر پیشوای دین هم بودند و خود را قائممقام و کاهن اعظم خداوند شهر خویش میخواندند. آنها بیشتر دارایی خود را صرف ساختن معابد خدای شهر میکردند و تا میتوانستند عبادتگاه را بزرگ و زیبا میساختند.
سومریان اعتقاد داشتند که خدایان نیز چون شاهان زندگی توأم با رفاه و آسایش دارند و به همین دلیل عبادتگاههایشان را مزین به اشیای قیمتی و جواهرات و وسایل زینتی میکردند.
سومریان معتقد به سرزمینی پاک و مقدس به نام دیلمون بودند که مظهر روشنایی و پاکی و سلامتی بود در این سرزمین باغ مقدسی بود که خدایان در آن زندگی میکردند. آنچه برای زنده ماندن در این باغ لازم بود آب تازه بود که اوتو خدای خورشید باید از زمین به آن باغ بیاورد.
آنان بزرگِ شهر را «پاتئسی» مینامیدند و اعتقاد داشتند که او به نیابت از خدایان به رتق و فتق امور شهر میپردازد.
در نزدیکترین نقطه ای که دجله و فرات بهم می پیوندند شهری بنام (اور) بنا شد که به صورت پایتخت سومری ها در آمد، هر چند ساکنان اصلی این شهر کشاورز بودند ولی نسلی جدید از هنرمندان، افزارمندان، معماران و خطاطان پدید آمدند که تمدن واقعی را نصیب شهر خود کردند. سومری ها خط میخی را ابتکار کرده و حسابگران ماهری هم بودند. آنها هم بصورت (دهدهی) و هم(شصت شصتی) حساب می کردند و نتیجه آن ابتکار دایره ای با 360 درج بود که در آن ساعت 60 دقیقه و هر دقیقه 60 ثانیه به حساب می آمد. ساختمان معظمی بر فراز تپه ای در شهر (اور) کشف شده که اطراف آن بصورت دیوارهای پلکانی است. این بنا معبدی برای پرستش ماه بوده و (سوئن) نام داشته است.
در جنوب میانرودان در دوره عبید گروهی در این سرزمین جاگیر شدند و نخستین تمدن روستایی را پایهریزی نمودند. ولی به ناگاه اینان جایگاهشان را رها کردند و رفتند. بررسیها نشان از خشک شدن آب و هوا در هزاره سوم پیش از میلاد میدهد و این روستانشینان نیاز به آبیاری کشتزارهایشان داشتهاند. به هر روی در نزدیک ۲۶۰۰ (پیش از میلاد) در سومر این شهر دوباره آبادان شد و ویژه ننا خداوند ماه گشت.
این شهر در راه عربستان و در کنار دریا جایگاه خوبی داشت. در آن نیایشگاههای استادانه ای از آن دسته آرامگاه شهبانو پوآبی ساخته شد. در این آرامگاهها چیزهایی به دست آمد که بر روی آنها نام پادشاهان مسکالامدوگ و آکالامدوگ نوشته شده بود. پادشاهان اور در سومر نفوذ داشتند،از آنها میتوان از مسآنیپادا بنیانگذار نخستین دودمان فرمانروایی اور نام برد.
دودمان نخست اور با تازش سارگون بزرگ در نزدیک به سال ۲۳۴۰ (پیش از میلاد) نابود شد. از دودمان دوم این شهر چیز چندانی در دست نیست.
هردو چه در زمان زندگی و چه پس از مرگ خدا دانسته شده و پرستیده میشدند.
پنداشته میشود که میان سالهای ۲۰۳۰-۱۹۸۰ (پیش از میلاد) اور بزرگترین شهر زمان خود بوده باشد و جمعیت آن هم در آن زمان نزدیک به شصت و پنج هزار نفر برآورد میشود.
عیلام در حدود ۱۹۵۰ (پیش از میلاد) سومین دودمان اور را برانداخت. چندی پس از آن بابل بدین شهر دست یافت.
در سده ششم (پیش از میلاد) سده ششم پیش از زایش مسیح نبوکدنصر دوم پادشاه بابل این شهر را بازسازی کرد. واپسین شاه بابل نبونید زیگورات آن را بازسازی کرد. وی به بزرگ ترین دخترش ماموریت کاهنه بزرگ در اور داد. او پرستشگاه ها را زینت داد و زیگورت ننا را سراسر تعمیر کرد و بلندی آن را ۷ طبقه اضافه نمود و آن را مانند پرستشگاه مردوک بابل ساخت.
سپس اور تحت کنترل ایران در آمد و سقوط کرد، چنانکه از ۵۵۰ (پیش از میلاد) در سراشیب رکود افتاد و تا ۵۰۰ (پیش از میلاد) کسی در آن نمیزیست. شاید دلیل ترک شهر خشکسالی و کج شدن بستر رودها بوده باشد.
نخستین ساکنان آمریکای جنوبی مردمی عشیره ای بودند که کارشان شکار و ماهیگیری بود و مندرجا از امریکای شمالی به جنوب مهاجرت کرده بودند. آنها در مناطق متعددی متفرق شدند ولی عالیترین تمدن آنها در پرو و بولیوی مخصوصا ارتفاعات کوه های (آند) متمرکز بود که در آنها مهاجران جدید در دهکده های کوچکی ساکن بوده و به کشت ذرت و اهلی کردن حیوانات برای تغذیه و بارکشی مبادرت می کردند.
در غرب آمریکای جنوبی سلسله جبال آند به صورت رشته کوههای عظیم و به شکل نواری به طول هزاران کیلومتر شمالیترین کشورهای این قارة اسرارآمیز را به جنوبیترین نقاط آن یعنی محل تلاقی اقیانوس آرام و اطلس پیوند داده است. کوه هایی که در اکثر کشورهای آمریکای جنوبی ریشه دوانده و حتی تمام سطح برخی از آنها را در برگرفته است. کشورهای همچون شیلی، آرژانتین، پرو، بولیوی، اکوادور، کلمبیا و ونزوئلا. در سرزمین آند تقریباً همه نوع اقلیم وجود دارد که نزدیکی شگفتانگیز آنها با هم قدرت انطباق ساکنان این مناطق را بسیار بالا برده است. سرزمین آند را میتوان به سه قسمت جغرافیایی تقسیم بندی نمود: آند شمالی (ونزوئلا، کلمبیا و اکوادور)، آند میانی (پرو و بولیوی)، آند جنوبی شامل (شیلی و آرژانتین). در هر یک از این مناطق تمدنهایی با قدمت چند هزار ساله وجود داشتهاند مانند گوایاس، بائیا، کالیما، انیکا، چاوین. دورههای شکلگیری تمدن در منطقهی آند بوده اند.
تمدنها و سفالهای منطقه آند:
تمدن تامالامک در منطقهای در شمال شرق و شرق کلمبیا که امروزه سسار نامیده میشود، مردمان فرهنگ تامالاک میزیستهاند. این منطقه در درهی ریوماگدالنا واقع در کوه سیرا نوادا د سانتامارتا قرار دارد. از این منطقه مدارک زیادی به دست نیامده اما از مهمترین ظروف یافت شده میتوان به ظروف استوانهای شکل اشاره کرد که دارای درپوشهایی به شکل انسان هستند.
این ظروف عموماً در مراسم تدفین ثانویه ی مردگان مورد استفاده قرار میگرفت. ظاهراً تدفین مردگان به صورت جشنی رسمی برگزار میشده است. آنان مردگان را میسوزاندند و خاکستر آنان را در خاکستردان میگذاشتند و دفن میکردند. بههمین جهت میتوان مراسم تدفین ثانویه را مرحلهی به خاک سپاری این سفالینهها دانست. مراسمهای خاص تدفین تنها برای بزرگان دین و اشخاص عالی رتبه برگزار میشده است. این مراسم شامل تدفین مردمان عادی نمیشده است. در کنار خاکستردانها، آوندهای گوناگونی حاوی مواد خوراکی و نوشیدنی نیز قرار میدادند. از مهمترین رسوم مردمان دورهی باستان کلمبیا این بود که در هنگام ساخت خانههایشان تعدادی سفالینه را در زیر خانه دفن میکردند و به تعداد اعضای خانوادهشان در داخلشان سنگریزه میریختند و هرگاه اگر فرد جدیدی به افراد خانواده اضافه میشد آنها به تعداد سنگریزهها اضافه میکردند.
منبع: کتاب رویداد های مهم تاریخ، niavaranmu
هرم های مصری از مهمترین و باشکوه ترین سازه های بر جای مانده از تمدن مصر باستان هستند که نمادهای این تمدن نیز بهشمار میروند. تعداد ۱۳۸ هرم شناخته شده تا سال ۲۰۰۸ در مصر موجود بودند، که بیشتر آنها آرامگاه فرعونها و شهبانوهایشان در دورههای دودمانی کهن و میانه هستند. نخستین هرمهای ساخته شده در مصر در سقاره، شمال غربی ممفیس قرار دارند. قدیمیترین این هرمها، هرم جوزر است که مربوط به شاه جوزر از دودمان سوم میشود. هرم و مجموعه آرامگاه کنار آن توسط وزیر دانشمند جوزر، ایمهوتپ، طراحی و ساخته شدند و قدیمیترین سازههای ساخته شده توسط بشر از سنگتراشخورده بهشمار میروند. نامدارترین هرمهای مصری اما مجموعه اهرام جیزه هستند که در منطقه جیزه در حومه قاهره قرار دارند و از بزرگترین سازههای ساخته شده در تاریخ بشر بهشمار میروند. این هرمهای سهگانه تنها بناهای بازمانده از میان هفت عجایب جهان باستان هستند که هنوز بر جای ماندهاند. سه هرم عظیم مصری که در ناحیه (جیزه) که شبیه نگهبانان بزرگی بر بیابان سایه انداخته اند، گویا در برابر گذشت زمان هم پایداری نشان می دهند.
بزرگترین آن ها (هرم بزرگ) که برای جا دادن مومیایی فرعون (کئو پس) برپا شده است. هرم مزبور تنها با بیش از 2 میلیون قطعه گرانیت و سنگ آهک ساخته شده که پاره ای از آنها 15 تن وزن دارد. هر ضلع قاعده هرم 230 متر بوده و ارتفاع آن به 138 متر می رسد. گفته می شودکه 100 هزار کارگر به مدت 20 سال تمام برای ساختن آن کار کردند. اما از قرار معلوم هر سال فقط سه ماه کار می کردند. یعنی همان سه ماهی که رود نیل در حال طغیان بوده و کشاورزان کاری نداشته اند.
سنگ های گرانیت را از اسوان با کشتی تا 900 کیلومتر حمل می کردند تا به (جیزه) می رساندند. سپس از روی سنگفرش مخصوصی میغلطاندند تا به محل کار می رسید.
دو هرم دیگر هر چند که بدین عظمت نیستند و آرامگاه (کفرن) و (می سرینوس) دو فرعون دیگر مصر و از سلسله چهارم بوده اند، هر کدام به همین روش ساخته شده اند.
سالها چنان به نظر می رسید که حماسه (ایلیاد) هومر نویسنده و شاعر باستانی یونان افسانه ای تخیلی بیش نیست. حتی شهر تروی و محاصره طولانی 10 ساله آن بدست یونانیان هم افسانه تلقی می شد. معهذا یکنفر خلاف این عقیده را داشت و آنهم باستان شناس آلمانی به نام (هنریخ شلیمان) (22 - 90) بود که نیم آخر عمر خود و قسمت عمده ثروتش را در راه یافتن (تروی) صرف کرد. او اکتشافات خود را در جنوب داردانل شروع کرد که تپه هایی در آنجا وجود داشت. پس از خاکبرداری ظروف، اسلحه و وسایل مختلفی را کشف کرد و بدنبال آن خانه ها، کاخ ها، معابد را از زیر خاک بیرون آورد. روی هم رفته 9 شهر را کشف کرد که هر یک بالاتر از دیگری قرار داشت. شهر پایینی به 2870 سال قبل از میلاد می رسد و محل ست نخستین ساکنان عصر نوسنگی بود.
داستان تروا مربوط است به ربوده شدن هلن زن زیباروی منلاس یکی از چند فرمانروای یونان توسط پاریس پسر پریام شاه ایلیون (تروا). خواستگاران هلن با هم پیمان بسته بودند که چنانچه گزندی به هلن رسید شوی او را در مکافات مجرم یاری دهند. از این رو سپاهی بزرگ به فرماندهی آگاممنون و با حضور پهلوانانی چون آشیل، اولیس، آژاکس و. به سوی شهر تروا روانه گردید تا هلن را از پاریس بازپس گیرند. سپاهیان یونان مدتی مدید (در حدود 10 سال) تروا را محاصره کردند ولیکن با رشادتهای نگهبانان تروا و هکتور برادر پاریس طرفی نبستند. از این رو پریلیس، نهاندان پیشگو و به روایتی کالخاس، پیشگوی دیگر (یا شاید اولیس) به آگاممنون پیشنهاد کرد اسبی چوبین و بزرگ ولی توخالی و هدیه نمودن آن به ترواییان اعلام صلح بنمایند.
دمفون، منلاس، اولیس و بسیاری دیگر از جنگجویان در درون آن پنهان شدند و یونانیان این اسب چوبین را در کرانه تروا رها کردند و وانمود کردند که میخواهند به محاصره پایان دهند. اهالی تروا به رایزنی نشستند که حال چه باید کرد. برخی مانند کاساندرا پیشگو( که از سوی ایزدان محکوم بود، کسی حرفش را باور نکند) عقیده داشتند که این اسب یک نیرنگ جنگی است و به هیچ روی نباید آن را به بهانه اهدای آن به ایزدان وارد شهر کرد.
لائو پیشوای مذهبی نیز بر همین باور بود و حتی نیزه هایی به جانب حیوان ساختگی پرتاب کرد تا ثابت کند از آن صدای شیئی میان تهی برمی خیزد. ولی چیزی نگذشت که ماهایی او را خفه کردند و مردم تروا گمان کردند اهانتی به مقدسات روا داشتهاست. بدین ترتیب اسب چوبی را داخل شهر کردند. جنگجویان یونانی از تاریکی شب سود جستند و از شکم اسب بیرون آمدند، ذروازه شهر را گشودند و شهر را تصرف کردند.
منبع: کتاب رویداد های مهم تاریخ، lastsecond
طی سال های ماقبل تاریخ مردمانی دریایی در اطراف دریای اژه شروع به ست کرده و در قسمت جنوب یعنی مقدونیه گسترده شدند. آبادیهای عمده و اصلی آنها در جزیره ((کِرِت)) بود. اول ساکن کومه و کپر بودند ولی بزودی خانه هایی چهار گوش با سقف های مسطح ساختند، که درهای آن به سوی آفتاب گشوده میشد. اینها ساکنان اولیه ((کِرِت)) بودند که بازمانده ظروف، حجاری ها، مجسمه ها و جواهراتشان نشان می دهد که مردمی هنرمند بوده و بر ملت های معاصر خود در این زمینه برتری داشته اند.
عامل موفقیت آنها این بود که قرن ها در ایمنی و امنیت کامل بسر برده و بخاطر نیروی دریایی قدرتمند خویش، از و تهاجم قبایل دیگر مصون بودند و دورانی برای شکوفایی هنری آنها پدید آمد. پادشاهان آن ها را مینو ها میگفتند، و آن مردم را مینویی ها نامیدند. برتری قدرت دریایی به 2000 سال قبل از میلاد میرسد که راه های تجارتی خود را از کرت بسوی خاورمیانه گسترش دادند.
هومر دربارهٔ سرزمین کرت این چنین نوشت:
جمعیت زیادی در آن ساکن است. بیش از آن که بتوان شمرد و حدود نود شهر در آن قرار دارد. همه آنها به یک زبان صحبت نمیکنند و زبانهای مختلفی دارند. آشی ها، بومیان کرتی، سیدونی ها و دورین ها در سه گروه و پلاژین ها.
هومر و یونانیان، کرت را با افسانهٔ پادشاه مینوس مرتبط میدانند و به همین دلیل فرهنگ عصر مفرغ در این منطقه به فرهنگ مینوسی معروف است. اوج شکوفایی تمدن مینوسی به حدود دوهزار سال پیش از میلاد، زمانی که کاخهای عظیم کنوسوس، فیازتوس و مالیا بنا شدند بر میگردد. در این دوران اولین نوشته اژهای منسوب به linear A به وجود آمد. در سال ۱۶۲۶ پیش از میلاد زله ای بزرگ ناشی از فوران آتشفشان ثرا، شهرهای تمدن مینوسی را ویران کرد. بعد از ویرانی، اقوام مینوسی به بازسازی کاخها پرداختند. در سال ۱۴۵۰ پیش از میلاد با زله ای دیگر، قدرت این تمدن رو به زوال رفت و پس از حمله میسنیها، بدون مقاومت اجازه ورودشان به منطقه کرت را دادند. صدها سال بعد افلاطون در نوشتههای خود از وجود پادشاهی قدرتمند به نام آتلانتیس نام بردهاست. بر اساس نوشتههای افلاطون، آتلانتیس جزیرهای بودهاست که در زیر آب فرورفته. برخی معتقدند که ساکنان آتلانتیس همان قوم مینوسی هستند. این تمدن در اوایل قرن بیستم توسط باستانشناس انگلیسی، آرتور ایوانز کشف شد. قوم مینوسی به نوبه خود از اولین تمدنهای اروپا شناخته میشود.
یکی از مهم ترین هنرهای این تمدن سفالگری است و حتی ابداع چرخ کوزه گری را مربوط به این تمدن میدانند. اکثر این کوزهها دهانه ای منقاری شکل دارند و بیشتر نقوش آن برگرفته از جانوران دریایی مثل ماهی، دلفین و هشت پا است. تزئینات و نقاشیهای تالارِ کاخها نیز به نوبه خود نقش مهمی در هنر مینوسی ایفا میکند. شیوه و اسلوب نقاشی ها شبیه به شیوه تمدن مصر است ولی از نظر موضوع و فرم کاملاً متفاوت است.
مردمان قدیم یعنی بابلی ها، مصریان و چینیان همگی معتقد بودند که اجرام آسمانی بر زندگی روزانه آدمیان نفوذ دارند. مخصوصا بابلی ها را اعتقاد بر این بود که محل ستارگان وضع رار گرفتن آن ها نمایشگر پیامهایی از جانب خدایان بوده و ون آنها با دقت فراوانی در این امر مطالعه می کردند. آنها آسمان را به قسمت های مختلف تقسیم کرده و هر گروه از ستارگان را به (صورت های فلکی) خاصی نسبت می دادند که نام خدایان مختلف را بر آنها نهاده بودند. سپس یونانیان همین اسامی را دوباره نامگذاری کردند که همان 12 قسمت (منطقه البروج) است. زمانی فرا رسید که کاهنان و ون آن زمان چنان به ستارگان اهمیت دادند که هر واقعه را به ادعای خود از روی آن ها و حرکت آنها در آینده پیش گویی می کردند. و از مجموع این اطلاعات بود که (ستاره شناسی) پدید آمد و برای انجام این کار رصد خانه های اولیه را ساختند.
نابتا پلايا Nabta playa با قدمت 6 تا 8 هزار سال قديمي ترين رصدخانه سنگي دنيا در مصر است.اين رصدخانه قبلأ يک حوزه بزرگ در صحراي نوبيان حبشه بوده و امروزه توسط سايت هاي متعدد باستان شناسي احاطه شده است.
زوراست کارر Zorast karer يا کارا هانج Kara hung با قدمت 4 هزار و 500 تا 7 هزار و 600 سال قدمت در نزديکي شهر سيسيان استان سيونيک ارمنستان قرار دارد.نزديک به 223 پايه سنگي در اين رصدخانه وجود دارد. اين بنا در اصل يک رصد خانه و دانشگاه بزرگ بوده است. برخي معتقدند سنگ هاي اين بنا آيينه صورت فلکي دنب هستند.
مناجدار Mnajdra با قدمت 6 هزار سال در جزيره مالتا واقع در درياي مديترانه قرار دارد.اين بنا از سنگ آهک قرمز ساخته شده که استحکام بسياري دارد.
کالانيش استونز callanish stones با 4 هزار و 300 تا 5 هزار سال در کالانيش در جزاير غربي اسکاتلند واقع شده است. در اين بناي سنگي مدور، 13 سنگ اوليه يک دايره به قطر 13 متر را تشکيل مي دهند که بيشتر به سمت شمال کشيده شده است.سنگ هاي به کار برده شده در اين بنا از يک تا 5 متر ارتفاع دارند.
استون هنج stone henge قديمي ترين و شناخته شده ترين رصدخانه دنيا با قدمت 4 تا 5 هزار سال در جنوب انگلستان است. اين بنا به صورت چند دايره تو در تو ساخته شده و سنگ هاي به کار برده شده در آن تا 50 تن وزن دارند. برخي معتقدند که اين بنا طي 3 مرحله ساخته شده و بنابراين قدمتي بيش از اهرام مصر دارد.
برج بادها Tower of the wind رصدخانه اي 2 هزار و 60 ساله در آتن يونان است. اين بنا در واقع يک برج ساعت هشت ضلعي از جنس سنگ مرمر در بازار رومي ها در آتن بوده است. اين برج 12 متر ارتفاع دارد.
برخي رصدخانه هاي ايران نيز نقش مهمي را در تاريخ ستاره شناسي دنيا بر عهده داشتند که در ميان آنها مي توان به اين 2 رصدخانه اشاره کرد.
رصدخانه نقش رستم در مرودشت استان فارس بزرگترين رصدخانه خورشيدي جهان است که قدمتي 2 هزار و 500 ساله دارد.
رصدخانهٔ مراغه
رصدخانهای بود که در دورهٔ هلاکوخان زیرنظر خواجه نصیرالدین طوسی در شهر مراغه ساخته شد. این رصدخانه روی تپهای در غرب مراغه در نزدیکی دو روستا به نامهای طالب خان و حاجی کرد قرار داشته است که دریاچهٔ ارومیه را میتوان از دوردست از آنجا دید. امروزه تنها پیهای بخشهای مختلف و بخشی از سدس سنگی آن باقیماندهاست.
بنای رصدخانهٔ مراغه در سه شنبه ۴ جمادیالاول657 قمری (16 اردیبهشت 638) برابر با شب تولد حضرت زینب (س) دختر امام علی (ع) به سفارش خواجه نصیرالدین طوسی و به فرمان هولاکو نوه چنگیزخان مغول آغاز شد. هولاکو برای نگهداری این سازمان پژوهشی موقوفه های ویژهای در نظر گرفت. کتابخانهای شامل ۴۰۰ هزار جلد کتاب و ابزارهای اخترشناسی، از جمله ذات الربع دیواری به شعاع 430 سانتیمتر، حلقهدار (ذاتالحلق)، حلقهٔ انقلابی، حلقهٔ اعتدالی و حلقهٔ سموت نیز فراهم شدند. در همینجا بود که زیج ایلخانی بهسال 670 هجری (1276 میلادی) فراهم شد.
منبع: کتاب رویداد های مهم تاریخ، yjc
این نظریه وجود دارد که در عصر نوسنگی سراسر اروپای شمالی یک زبان اصلی داشت که بیشتر زبان های امروزی اروپایی از آن مشتق شده است و نیز میان اروپای مرکزی و آسیای غربی قبایل می زیستند که فقط یک زبان واحد را بکار می بردند. همه این اقوام را بطور کلی (آریا) و زبان آن ها را (آریایی) می خوانیم. قبایل مزبور روز اول از منطقه (دانوب) و جنوب روسیه آمدند و متدرجا در مناطق گرمسیر جنوب گسترده شدند.
در اصل، بیشتر کشورهای اروپایی از نژادی تشکیل شده بود که از مدیترانه و اطراف آن منشعب شده و آنها را (ایبریها) می گفتند. مردمی سبزه با موهای مشکی بودند که بزودی بر اثر موج مهاجران آریایی بور و بلند قد به عقب رانده شدند. آریایی ها بسوی مرکز و جنوب اروپا سرازیر شده و سپس عازم هند شدند و بدین ترتیب در سراسر منطقه عبور خود آبادی ها و ساکنانی باقی نهادند.
مهاجرت قوم آریایی ها به ایران
آریا ها قومی گله دار بودند که در فاصله زمانی میان ۱۸۰۰ تا۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح از هند تا بالکان پراکنده بودند. مدارک موجود نشان می دهد مسیر مهاجرت قوم آریایی ها از شمال ایران به سمت جنوب بود وطبق تحقیقات می توان گفت آنها به زبانی از ریشه هند و اروپایی سخن می گفتند . آن دسته از این قوم که راه جنوب شرقی را درپیش گرفتند وارد سرزمین هند و شاخۀ دیگر بسوی مغرب ایران سرازیر شدند ؛ ولی در کوههای زاگرس متوقف نشدند و به مهاجرت ادامه دادند و اقوام در دل فلات را مقهور خویش ساختند.
جامعۀ آنها مشتمل برسه طبقه یعنی ، اشراف ، مردم عامه و بردگان بود. در مورد باورهای دینی، تشکیلات و آیین های ویژه ای نداشتند . رسم اسب داری و سوارکاری و شکار خاص خاندان اشراف بود. قوم ماد Medes یک قوم آریایی از نژاد هند و اروپایی بود. آتروپاتس یا آتروپاته نامی است که بر روی ماد آتروپاتن گذاشته شد . نخستین دولت ائتلافی ماد در سال ۷۰۵ پیش از میلاد تشکیل شد که نخستین دولت سلطنتی آریایی در جهان بود.
عباس قدیانی در کتاب تاریخ فرهنگ و تمدن ایران در مورد مهاجرت قوم آریایی ها چنین می گوید: ایرانیان وهندیان پیش از آنکه در سرزمین ایران و هند سکنی گزینند ، با یکدیگر می زیستند . عصر با هم زیستی ایرانیان و ودائیان را بنا به کتاب ودا که قدیمی ترین کتاب های آریایی است عصر ودائی گویند . قدیمی ترین قسمت کتاب ودا « ریگ ودا» نام دارد . ریگ ودا در عصری سروده شده که آریاهای ایرانی وهندی با هم می زیستند ویا تازه ازهم جدا شده بودند. در ریگ ودا به مسکن اصلی آریاهای ایرانی وهندی اشاره شده و از آن به آریا ورته ( یعنی چراگاههای آریا) یاد گردیده است.
منبع: کتاب رویداد های مهم تاریخ، taghvimetarikh
هنگامی که یک رشته دهکده های عصر حجر در کرانه های رود (هوانگ هو) ایجاد شد؛ سر آغاز تمدن چین پدیدار گشت. نخستین سلسله بزرگ چین (شیا) بود که بدست (یو) امپراتور افسانه ای این سلسله در قرن 21 قبل از میلاد تأسیس و در قرن 16 قبل از میلاد سرنگون شد و جمعاً حدود 500 سال حیات داشت.
دودمان شیا یا دودمان خاقانهای نیکوکار
این دودمان مرز بین اسطوره و تاریخ است؛ برخی شواهد باستان شناسی وجود چنین دودمانی را تأیید کردهاست، با این حال برخی مورخین در اصل وجود آن تردید دارند. این سلسله در قرن 21 قبل از میلاد تأسیس و در قرن 16 قبل از میلاد سرنگون شد و جمعاً حدود 500 سال حیات داشت. نواحی مرکزی حکومت آن شامل مناطق جنوبی استان شان سی و غرب استان خه نان امروزه چین بودهاست. یو قهرمانی است که سیل را مهار میکرد. گفته میشود که وی به سبب مهار موفقیتآمیز رود زرد که سالها طغیان میکرد، مورد پشتیبانی مردم قرار گرفت و سرانجام سلسلهٔ شیا را تأسیس کرد. ایجاد سلسلهٔ شیا نشانگر تغییر جامعهٔ بدوی و ایجاد جامعه با نظام مالکیت خصوصی و ورود چین به جامعهٔ برده داری است.
در پایان سلسلهٔ شیا دربار سلطنتی وضیعت خوبی نداشت و تناقضات طبقاتی شدید بود. به ویژه شیا جیه آخرین پادشاه این سلسله پس از روی کار آمدن زندگی تجملی داشت و مدیریت او بر کشور ضعیف بود. او به یکی از سوگلیها به نام مه شی علاقه داشت و هر روز با او میگساری و تفریح میکرد.
او و سلاطین بعد از او مثل فراعنه مصری جنبه نیمه خدایی داشتند و آنها را (پسران آسمان) می خواندند.
بدنبال این سلسله نوبت به سلسله سلاطین (شانگ) در عصر مفرغ رسید که سر سلسله آنها بنام (تانگ) امپراتور سراسر چین شناخته شده و جانشینانش عصری بنام (قلمرو سلطنتی میانه) را آغاز کردند که از 1500 سال قبل از میلاد بمدت 500 سال بطول انجامید.
طی دوران مزبور چین به تشکیل حکومت موفق شد و هنر و تجارت رونق یافت و کشور در صلح و آرامش بود. طی دوران سلسله (شانگ) وسایل آشپزی مفرغی در چین ساخته شد که در زمره عالی ترین نمونه های خویش به حساب می آمد. نوشتن هم بر اساس خط تصویری در همین دوره ابتکار شد. تولید ابریشم از کرم ابریشم اهلی شده در این دوره آغاز گشت و انحصار تولید آن تا هزاران سال در سراسر جهان در اختیار چینیان بود. لاک الکل هم در همین دوره در چین کشف شد و برای جلا دادن و حفظ نقشهای زیبایی بکار رفت که بر چوب و چرم طرح شده بود. در عین حال تراش سنگ یشم که در سال 2000 سال قبل از میلاد در چین آغاز شده بود مایه رشک عالمیان بود. آخرین امپراطور این سلسله که گرفتار رقابت ها و چند دستگی های داخلی شده بود در سال 1122 قبل ازمیلاد خود را آتش زد و پس از او سلسله چو (ژو) در چین حکومت را بدست گرفت.
دودمان ژو
دودمانی بود که پس از دودمان شانگ و پیش از دودمان چین تا سال 256 سال قبل از میلاد در چین فرمان روا بودند. این دودمان را در کنار دودمان نخست شیا و دومین دودمان به نام شانگ، سه دودمان افسانه ای چین دسته بندی می کنند. هم اکنون برنامه ای در سطح کلان و کشوری در چین برای مستندسازی این سه سلسله افسانه ای در آستانه گسترش است که انتقادهای فراوانی هم بدنبال داشته است. تنها منبع قدیمی از سیما چیان است که پس از کتابسوزی چین شی هوانگ دی، پادشاه دودمان شانزده ساله چین آنچه نگاشته با تردید نگریسته می شود. مدت فرمانروایی دودمان ژو از همه دیگر دودمانهایی که در آن سرزمین فرمان راندند، بیشتر یاد شده است؛ با این حال بخاطر افسانه ای بودن و نبود منابع قدیمی، تاریخ فرمانروایی این دودمان بسیار گنگ است؛ در این دوره، فلسفه چینی گسترش و توسعه یافت و فیلسوفان بزرگی چون کنفسیوس، لائوتسو و شانگ یانگ پیدا شدند. دوران نامبرده را تا پیش از دوره دودمان زودگذر چین به دو دوره شاهان جنگجو و دوره بهار و پاییز بخش بندی می کنند. پایتخت فرمانروایان این دودمان هائوجینگ بود.
آنچه که ما آنرا به نام (عصر آهن) می شناسیم ازدوران (هیتی ها) آغاز شد که قومی جنگجو و وحشی از نژاد آریایی بودند و بر شبه جزیره آناتولی (ترکیه امروزی) مسلط شدند. هیتی ها که تحت رهبری سلطان خود بنام (بارناس) متحد شده بودند به توسعه طلبی از همه سو ادامه دادند. در غرب به سوی جزایر دریای اژه و در شرق و جنوب تا جلگه های سوریه امروزی و در جنوب تا کوه های تاوروس پیشروی کردند.
علت پیروزی آنها سلاحی بود که تا آنروز مردم عالم از آن بی خبر بودند. آنها توانسته بودند فی سخت به نام آهن را کشف کرده و با گداختن آن، آنرا بصورت ابزار و اسلحه دلخواه درآوردند. هر چند شیوه آنها خام و بدوی و آهن بدست آمده ناخالص بود ولی در هر حال بر ابزار و اسلحه مفرغی که نرمتر بوده و بزودی خم میشد برتری کامل داشت.
سرانجام قدرت روزافزون آنها بر اثر اختلافات داخلی کاهش یافت تا بالاخره مردی به نام (تله پینوس) توانست وحدت آنها را تجدید کرده و نخستین امپراتوری واقعی هیتی ها را پدید آورد. هیتی ها توانستند ارتش مصر را به رهبری رامسس دوم شکست دهند و هر چند 50 سال بعد امپراتوری آنها نابود شد اما فرهنگ آنها تا 500 سال بعد در ایالات سوریه باقی ماند.